"زیر خودم خط کشیدم که مهم شوم...!
فکر کردند غلط املایی ام...
پاکم کردند"
این روز ها در خودم به دنبال کلیک راست میگردم،
تا از خودم copy بگیرم و کنار خودم paste کنم ...
شاید از این تنهایی خلاص شوم!!...
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
پاهـایم را که درون آب مـی زنـم....
ماهــی ها جـمع می شـوند....!
شایـدآنها هـم فهمیـده اند عمری طعـمه ی روزگـار بوده ام...
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست
خاطراتــــــ کودکیـم را ورق می زنم
و یک به یک ، عکسها را با نگاهم می چشیدم
عکسهـای دوران کودکیم طعـــــم خوبـی دارنــد ....
در واپسین قدم های راه به
به تاولهای پا چگونه میتوان گفت :
تمام مسیر اشتباه بود؟؟؟؟!!!!!
خدایا التماس میکنم !
همه دنیا ارزانی دیگران..
ولی...
انکه دنیای من است...
مال دیگران نباشد!
حرفی نیست.!
خودم سکوت را معنی میکنم
کاش میفهمیدی:
گاهی همین نگاه سرد:
روی زمستان را هم کم میکند!!!!
فرقی نمیکند دختر باشی یا پسر
همین که با دل کسی بازی نکنی
مردی........................................!
وقتی خودت را سیگار فرض می کنی، حال و روزت می شود مثل من!
یکی پیدا می شود که با لبخند دستانت را می گیرد؛
آتشت می زند؛ و می کشد شیره ی وجودت را.
وقتی خاکستر، تمام وجودت را گرفت؛ زیر پا له می کند باقیمانده ات را
و دستش را به سمت نخ های بعدی دراز می کند
گاهگاهی که دلم میگیرد
با خودم میگویم:
به کجا باید رفت.
به که باید پیوست.
به که باید دل بست.
به دیاری که پر دیوار است.
به امینی که امانت خوار است.
یا به افسانه دوست؟
...گریه ام میگیرد
خدایا...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی
ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردمهر بار که ضربه خوردم کوتاه اومدم
با خودم گفتم
گذشته ها ، گذشته
من ببخشم ، اون شرمنده میشه
نفهمیدم که اینطوری
ضربه ی بعدی رو محکمـــــــــــــــ ترمیزنی !!!
1. مرد را به عقلش نه به ثروتش
2. زن را به وفايش نه به جمالش
4. عاشق را به صبرش نه به ادعايش
5.مال را به برکتش نه به مقدارش
6.خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
7.اتومبيل را به کاراييش نه به مدلش
8.غذا را به کيفيتش نه به کميتش
9.درس را به استادش نه به سختيش
10.دانشمند را به علمش نه به مدرکش
11.مدير را به عمل کردش نه به جايگاهش
12.نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش
13.شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش
14.دل را به پاکيش نه به صاحبش
15.جسم را به سلامتش نه به لاغريش
سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش__._,_.___
دقت کردی؟
گاهی... جای رحمت ميشويم زحمت
جای محرم ميشوم مجرم
جای ژست ميشويم زشت
جای يار ميشويم بار
جای قصه ميشويم غصه
جای زبان ميشويم زيان و....
پس زيادی به خودمان مغرور نباشيم چون با يک نقطه جابجا ميشويم
<<ارزش فوق العاده زیبا >>
ارزش خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد.
ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند.
ارزش چهار سال را، از يک فارغ التحصيل دانشگاه بپرس.
ارزش يک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است.
ارزش يک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است.
ارزش يک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس.
ارزش یک ساعت را، از عاشقانی بپرس که در انتظار زمان قرار ملاقات هستند.
ارزش يک دقيقه را، از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس يا هواپيما نرسيده است.
ارزش يک ثانيه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است.
ارزش يک ميلی ثانيه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپيک، مدال نقره برده است.
زمان برای هيچکس صبر نمیکند. قدر هر لحظه خود را بدانيد.
قدر آن را بيشتر خواهيد دانست، اگر بتوانيد آن را با ديگران نيز تقسيم کنيد.
برای کنار هم گذاشتن واژه ها٬
دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است…
و بیش از آنچه فکر کنی احساس می کنم به نوشتن مجبورم !
شاید این هم خاصیت ِ داشتن این صفحه ی مجازی است ؛
میان جاده که می آمدم ، سرم پر از فکر بود
فکرهایی از آن دست که به هر نیمه ای که می رسیدم
احساس می کردم بیش از این رخصت پیش رفتن ندارم
چیزهایی مثل ِِ
آینده
رفتن
ماندن
حالا اما اندیشه ای نیست برای به واژه آوردن..
نــہ تــرسے בر نـگـاھـش
نــہ اضـطـرابے בر פּجـوבش
نــہ عـشـقے בر سـرش
نــہ בرבے בر בلـش
فـقـط شـبـیـہ oــن قـــבم oــے زنـב،
ســایــہ ام،
خــوش بــہ حــالـش...
ايـــــــــن روزا دوســـــــــتــــــــ داشتــــــــن
بــــــــه حـــــــراج گذاشــــــــــته شده اســـت
همـــــه بــــه همــــــــه بـــــي بهــــــــانه
ميـــ گويـــــــند دوستــــت دارم
براي همـــــــــين اگـــــــر روزي ، جـــــــايي ، کســــــي
از صميم قلـب
گفتـــــــ دوستـــــــــت دارم
لــبــخند مي زنيــــــم و مي گوييــــــــم :
ممنــــون ...
آموختم که خداعشق است وعشق تنها خداست
آموختم که وقتی ناامید میشوم،
خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظارمی کشد
تا دوباره به رحمتش امیدوار شوم.
آموختم اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،
خدا برایم بهترینش رادر نظرگرفته.
آموختم که زندگی سخت است ولی من از او سخت ترم ...
حریم دلت را
حرمت نگه دار
که در این روزگارهمه
در قلبها در رفت وآمدند
وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد
و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشد،
وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،
وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی،
وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،
وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند،
وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،
وقتی احساس کنی تنهاترین هستی،
چشمهایت را ببند و از ته دل بخند
که با هر لبخند روحی خاموش جان میگیرد و درخت پیر جوان میشود.
یه روزی ما هم بیدار میشیم ! یه روزی هممون روی این سنگ می خوابیم و غسال با اون لیف سفید و بلندش برامون لالایی می خونه ! انگار نمی دونه که بیدار شدیم و دیگه خوابمون نمیبره **** بدا به حال کسایی که تو این دنیا دل آدما رو لرزوندنو خوابو از چشاشون گرفتن ...
گــاهــی آدم مـیـمـانــد بــیـــن بـودن و نــبــودن بــه رفــتـن کــه فـکــر مــیـکـنـی اتــفــاقــی مـی افـتـد کــه مـنــصــرف مـیــشود مــیـخـواهـی بــمــانــی ، رفـتـاری مـیـبــیـنی کــه انـگــار بــایــد بــروی ○◘◘ ایــن بـــلـاتـکـلـیـفی خـودش کـلـی جــهـنـم اسـت ◘◘○
زن به خاطر طبیعتش ضعیفه...
اما در مقابل سختیا بیشتر از یه مرد تحمل داره...
تنها چیزی که زن رو از پا در میاره تو خالی از آب در اومدن مردشه...
گــــاهی اینکـــه صبــح هـــا
دلـــت نمــی خـــواد بیـــدار بشـــی
همیشـــه نشـــونه ی تنبلـــی نیـــست !
خستـــه ای از زندگـــی
نمـــی خــــوای قبـــول کنی کــه یــک روز دیگـــه
شــــروع شـــده
چــــطور مــیتوان به تـاول های پا گفت ...
که تـــمام مسیر طـی شده !!!
اشــــتباه بــــود ... !!!
بـی تــفاوت بــــاش ...!!!
بــه جـهنم ...
مــــگر دریــا مُـــرد از بــی بارانی ...؟!!!
یک وقت اشتباهی مرا از خــاطرت ،
پـــاک نکنی ...!!!
هر وقت پـاک کن دســــتت بــــود ،
بـــــگو ...
ازروی کاغذت
بــــروم کنـار !!!
شــب که می شود ...
شـــــــــــروع می شود ،
ای کــــاش هایِ من ...!!!
خــدایا دیـــــدی ...؟!!
کلی بـــــاران فرستادی ،
تا این لکه ها را از دلـــم بشویی ... !!!
من که گــــفته بودم لکه نیست ... !!!
زخــم اســــت ...
غــــفلت کرده ای مـــــــادر ...
پـــشت این قـــلب عـــاشق ،
فرزنـــدت آرام آرام جـان میسپارد ...
و تـــــو ،
فرامــوش کردن را به او نــیاموخته بــودی ... !!!
کلاغ ...
به خانه ات برس ... .
قصه ی من تمام شد ... !!!
یکی تمام بود و نبودن هایم را ...
یک جــــــــــا برد... !!!
به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی
به چه دل خوش کرده ای؟!
تکاندن برف
از شانه های آدم برفی؟!
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
نـه بـرای ایـنـکه دیـگران را از خـودت دور کنــی
بلکه برای اینکه ببینی
بــرای چــه کـســـانـی اهـــمـــیــت داری کــه ایــن دیــوار را بــشــکنـنـد
هــمــیــشـــــــه نــــبــایـــد هــمـــه چــیـــز را تـــوضـــیــح داد
وقـتــی کســی بــرای نـداشــته هــایــت بـــهـانــه مـیـگــیــرد
بـهتـر اســـت او را هـــم نــداشــته بـاشـــی تــا بــه نـــداشـــتـه هــایــت اضــافــه شــود
دلــم گرفــتـه از آدمــايــي كــه ميــگن :
دوست دارم امــا مــعــنـيشـو نـمـيدونـن
از آدمـايــي كــه مـيـخـوايـن مــال اونـا بـاشـي امــا خـودشـون مــال تـو نـيستـن
از اونـايي كـه زيـر بـارون برات ميميرن و وقـتـي آفـتـاب مـيشـه
همــه چـيز از يـادشــون مـيره
اگه الآن بگن باید برین رو صحنه
و جلوی همه
یه جمله برای کسی که بیش تر از همه دوسش دارین بگین؛
آیا میرین؟؟
اگه میرین چی میگین؟؟
غصـــــــــه اگر هست بگو تا باشد!
معنی خوشــــــبختی ،
بودن انـــــدوه است...!
این همه غصــــــــه و غم ، این همه شـــــــــادی و شور
چه بخــــــــــواهی و چه نه!
میوه یک باغــــند.
همه را با هم و با عـــــــــشق بچین...
ولــــــی از یاد مبر
پشت هر کــــــوه بلند
سبزه زاری اســت پر از یاد خدا!
و در آن باز کسی با صدایی آرام و مطمئن می خواند
که" خــــــدا هست ، "
خدا هست و چرا غصه ؟ چرا ؟
برات پيش اومده وقتي پاي تلفن بايد خداحافظي کنيد
اما هنوز دلتون ميخواد صداشو بشنويد
يهو ميگيد راستي؟!
ميگه : جانم…؟!
آروم ميگي : دوســـتـــت دارم
آخ …. که اين چند ثانيه آخر چقدر مي چســـــبـــه”…
دوتارفیق عاشق یک دختر میشن
دختره میگه من 2 جام مشروب برای شما میارم
تو یکیش زهر ریختم....هرکس زنده بمونه اون با من ازدواج میکنه...!
رفیق اولی میخوره میگه: به سلامتی این که من بمیرم و رفیقم به عشقش برسه،
رفیق دومی میخوره میگه: به سلامتی این که من بمیرم و رفیقم به عشقش برسه.
بعد دختره یه پیک میخوره میگه زهر تو این بود!میخورم به سلامتی این که رفاقت این دو رفیق به هم نخوره...!!!
بعضي وقتا مجبوري تو فضاي بغضت بخندي . . .
دلت بگيره ولي دلگيري نکني . . .
شاکي بشي ولي شکايت نکني . . .
گريه کني اما نذاري اشکات پيدا شن . . .
خيلي چيزارو ببيني ولي نديدش بگيري . . .
خيلي حرفارو بشنوي ولي نشنيده بگيري !
خيلي ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کني . .
چه نسل غم انگیزی هستیم..دنبال یک اتاق خالی،که موزیک گوش کنیم و چایی بخوریم و حسرت...
همین...!!!
ب
ه ما دروغ مى گفتند :
بزرگ که شوید دردها را فراموش مى کنید!
درست این است :
زندگى، آنقدر درد دارد
که از درد نو،
درد کهنه فراموش مى شود
حالا دیگر نه زندگانی می کنم و نه خواب هستم .
نه از چیزی خوشم می آید و نه بدم می آید.
من با مرگ آشنا و مانوس شده ام .
دیگر به مرده ها حسرت نمی ورزم .
منهم از از دنیای آنها بشمار می آیم منهم با آنها هستم .
آرزوی خیلی ها بودم ...
آرام چشم هایت را ببند ...
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است ...
یک نفر که از تمام زیبایی های دنیا تنها تو را باور دارد ...
بهترین پیام دنیا
یا بمان و امید فردایم باش یا دیروزم را برگردان و برو....
به سلامتي اونايي که اين روزاشون به تظاهر مي گذره
تظاهر به بي تفاوتي
تظاهر به بي خيالي
به شادي
به اين که ديگه چيزي مهم نيست
ولي فقط خودشون مي دونن چقدر سخت مي گذره ....