آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند.

اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه...

آن جا که در میان خاک خوابیدی؛

«سنگ تمام» را می گذارند و می روند ...!

اونـی کـه از مـن "گذشـت"..،

واسـه مـن "درگذشت"..!!

روحـش شـاد و یـادش فــرامــوش !!

خندیدن؛ خوب است،

قهقهه؛ عالی است !!!

گریه آدم را آرام می کند…

اما ……

لعنتـــــــــــ به بغـــــــــــــــض … !!!

از انسان ها غمی به دل نگیر

زیرا خود نیز غمگین اند

با آن که تنهایند ولی از خود میگریزند

زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند

دوستشان بدار گرچه دوستت نداشته باشند.(دکتر علی شریعتی)

 

عطرهای گرون قیمت را ول کن

ادم باید بوی اعتماد بده ................

خدایا!دلم باز امشب گرفته

بیا تا کمی با تو صحبت کنم

بیا تا دل کوچکم را

خدایا فقط با تو قسمت کنم

خدایا بیا پشت آن پنجره

که وا می شود رو به سوی دلم  

بیا پرده ها را کناری بزن که

که نورت بتابد  به روی دلم

        

   پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت

                 بيچاره از اين عشق سوختن آموخت

              
 

                      

   فرق منو پروانه در اينست

         پروانه پرش سوخت ولي من جگرم سوخت

     

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند

 

عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند

 

دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند

 

و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست

با زنــــــدگی قهر نکـــــــن!
دنیــــــا منت هیـــــــچ کس رو نمی کشــــــه…

صبح خورشید آمد

دفتر مشق شبم را خط زد

 

پاک کن بیهوده است

 

اگر این خط ها را پاک کنم

 

جای آنها پیداست

 

ای که خط خوردگی دفتر مشقم از توست!

 

تو بگو!

 

من کجا حق دارم

 

مشق هایم را    

 

                    روی کاغذی باطله با خود ببرم؟

 

می روم

 

                دفتر پاکنویسی بخرم

 

زندگی را باید

               

                         از سر نوشت . . .

چه حقیرند مردمانی که

 نه جرأت دوست داشتن دارند،

 نه اراده‌ی دوست نداشتن،

 نه لیاقت دوست داشته شدن

 و نه متانت دوست داشته نشدن؛

 با این حال مدام شعر عاشقانه می خوانند

از "تنهاییهایم" یاد گرفته ام...

جلوی تنها "پسری" که زانو میزنم

پسرم باشد...

آن هم برای بستن بند کفشهایش...  

                                       

                                                                 

بگذار بگویند مغرورم...

اما من

دیگر دوستت دارم هایم را

خرج کسی که لیاقتش را ندارد نمی کنم....!

                            

 

روزی با خود فکر میکردم

 

 

اگر روزی او   را نبینم، شهر را به آتش میکشم..

 

 

اما امروز حاضر نیستم

کبریتی روشن کنم که ببینم او کجاست!

 

 

 

اینروزها سراغ من را از هر کس بگیری

میدانند کجایم

مرا گم نخواهی کرد

همان جایم که تو نیستی

همانجا که خاطره ها بی تو در آن رژه میروند

همانجا که همه هستند جز توی آشنا !

همانجا که همه جفت هستند و من تک !

تو از هر کس از من بپرسی

دیوانه خطابم خواهد کرد !

شلوغش نکن

این ملت

هر چه را ندانند مسخره میکنند

دیوانه میدانند

احمق میخوانند

بیگانه میدانند

حق با آنهاست

من دیوانه ام

من غریبه ام با خوشیهایشان

من نا آشنا ام با خنده هایشان

من دیوانه ام که تمام دلخوشی ام در این روزهای شلوغ

پیاده روی با هندزفری ای در گوش

کنارِ شلوغی های این ملت است . . .

---

بهار و این همه دلتنگی؟

نه، شاید فرشته ای؛

فصل ها را به اشتباه ورق زده باشد!

 

---

تنهـــــــــــاییم عمیق است

دیگر دست هیچکس به آن نمی رسد!

که بخواهد از تنهــــــــــــــــــایی درم آورد...

از یه جایی به بعد . . .

دیگه دوس نداری هیچکس رو

به خلوت خودت راه بدی

حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه

از یه جایی به بعد ...

وقتی کسی بهت می گه دوست دارم

لبخند میزنی و ازش فاصله میگیری

از یه جایی به بعد . . .

فقط یه حس داری حس بی تفاوتی

نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی

و نه از دوست نداشتن ها ناراحت

از یه جایی به بعد . . .

توی هیجان انگیز ترین لحظه ها

فقط نگاه می کنی ...